-------------------------
«استخاره» در لغت، به معنای طلب خیر از خداوند متعال است که دانا به امور و عواقب کارها است. در کنار این معنا، گاهی استخاره به معنای نوعی قرعه در هنگام تحیّر است که همراه با دعا و درخواست از خداوند متعال به کار برده میشود. این نوع استخاره معمولاً با تسبیح و قرآن انجام میشود.
در روایات، استخاره به معنای طلب خیر از خداوند متعال، بسیار مورد سفارش قرار گرفته است، و ائمه اطهارعلیهم السلام شیعیان را ترغیب کردهاند کارهای خود را بر اساس استخاره انجام دهند. امام باقرعلیه السلام فرموده است: «کُنَّا نَتَعَلَّمُ الاِسْتِخَارة کَمَا نَتَعَلَّمُ السُّورَه مِنَ الْقُرْآنِ»؛ وسائلالشیعة، ج 8، ص 66.؛ «ما استخاره را آموزش میدهیم، همان گونه که سوره قرآن را آموزش
میدهیم».
روایت دوم تصریح دارد که پس از طلب خیر از خداوند متعال، هر اتفاقی که برای استخاره کننده بیفتد، میبایست از آن راضی باشد.
امام صادقعلیه السلام نیز فرموده است: «کُنَّا نَتَعَلَّمُ الاِسْتِخَارَةَ کَمَا نَتَعَلَّمُ السُّورَةَ مِنَ الْقُرْآنِ ثُمَّ قَالَ مَا أُبَالِی إِذَا اسْتَخَرْتُ اللَّهَ عَلَی أَیِّ جَنْبِی وَقَعْتُ»؛ همان.؛ «ما استخاره را آموزش میدهیم، همان گونه که سوره قرآن را آموزش میدهیم. سپس فرمود: آن گاه که استخاره کردم، باکی ندارم که چه بر من واقع میشود».
دلیل این امر را بایست در این نکته جست و جو کرد که استخاره کننده، خود را به خدا سپرده و خداوند متعال نیز به خیر او آگاهتر است. بنابراین در صورت عمل بر اساس استخاره، هر اتفاقی که بیفتد، باید ایمان داشته باشد که خیر او در آن بوده است.
اما طریقه استخاره در روایات، متفاوت و متنوع است؛ غسل استخاره، نماز استخاره، دعاهای متعدد و مختلف برای استخاره در حالات و ساعات متعدد و استخاره با قرآن یا تسبیح، از جمله روشهای استخاره است.
از آنجا که معنای اصلی استخاره، طلب خیر از خداوند متعال است، بهترین روش آن، دعا است؛ زیرا در حقیقت استخاره نوعی دعا و طلب خیر از پیشگاه خداوند متعال است که عالم به همه امور است و خیر و شرّ ما نیز در دست او است. دعاهای متعددی برای استخاره نقل شده از جمله:
1. امام باقرعلیه السلام میفرماید: «من هرگاه در کار مهمی اراده استخاره دارم؛ در حال نشسته صد بار با دعای زیر، از خدا طلب خیر میکنم. اما برای خرید چیزی و کارهای شبیه آن سه بار این دعا را در حال نشسته میخوانم:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ کَذَا وَ کَذَا خَیْرٌ لِی فَخِرْهُ لِی وَ یَسِّرْهُ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ شَرٌّ لِی فِی دِینِی وَ دُنْیَاىَ وَ آخِرَتِی فَاصْرِفْهُ عَنِّی إِلَی مَا هُوَ خَیْرٌ لِی وَ رَضِّنِی فِی ذَلِکَ بِقَضَائِکَ فَإِنَّکَ تَعْلَمُ وَ لاَ أَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لاَ أَقْدِرُ وَ تَقْضِی وَ لاَ أَقْضِی إِنَّکَ عَلاَّمُ الْغُیُوب)»؛ وسائلالشیعة، ج 8، ص 75..
2. در صحیفه سجادیه آمده است:
«اللَّهُمَّ إِنِیِّ أَسْتَخِیرُکَ بِعِلْمِکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اقْضِ لِی بِالْخِیَرَةِ؛ وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ الاِخْتِیَارِ، وَ اجْعَلْ ذَلِکَ ذَرِیعَةً إِلَی الرِّضَا بِمَا قَضَیْتَ لَنَا وَ التَّسْلِیمِ لِمَا حَکَمْتَ فَأَزِحْ عَنَّا رَیْبَ الاِرْتِیَابِ، وَ أَیِّدْنَا بِیَقِینِ الْمُخْلِصِینَ. وَ لَا تَسُمْنَا عَجْزَ الْمَعْرِفَةِ عَمَّا تَخَیَّرْتَ فَنَغْمِطَ قَدْرَکَ، وَ نَکْرَهَ مَوْضِعَ رِضَاکَ، وَ نَجْنَحَ إِلَی الَّتِی هِیَ أَبْعَدُ مِنْ حُسْنِ الْعَاقِبَةِ، وَ أَقْرَبُ إِلَی ضِدِّ الْعَافِیَةِ؛ حَبِّبْ إِلَیْنَا مَا نَکْرَهُ مِنْ قَضَائِکَ، وَ سَهِّلْ
عَلَیْنَا مَا نَسْتَصْعِبُ مِنْ حُکْمِکَ؛ وَ أَلْهِمْنَا الِانْقِیَادَ لِمَا أَوْرَدْتَ عَلَیْنَا مِنْ مَشِیَّتِکَ حَتَّی لَا نُحِبَّ تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ، وَ لاَ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ، وَ لاَ نَکْرَهَ مَا أَحْبَبْتَ، وَ لاَ نَتَخَیَّرَ مَا کَرِهْتَ. وَ اخْتِمْ لَنَا بِالَّتِی هِیَ أَحْمَدُ عَاقِبَةً، وَ أَکْرَمُ مَصِیراً، إِنَّکَ تُفِیدُ الْکَرِیمَةَ، وَ تُعْطِی الْجَسِیمَةَ، وَ تَفْعَلُ مَا تُرِیدُ، وَ أَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».الصحیفةالسجادیة، دعای 33.
استخاره با قرآن
یکی از روشهای استخاره، استخاره با قرآن است. در روایات به این نوع روش نیز در کنار روشهای دیگر اشاره شده است. در روایتی آمده است: «الْیَسَعِ الْقُمِّیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ «علیه السلام»أُرِیدُ الشَّیْءَ وَ أَسْتَخِیرُ اللَّهَ فِیهِ فَلَا یُوَفَّقُ فِیهِ الرَّأْیُ إِلَی أَنْ قَالَ فَقَالَ: افْتَتِحِ الْمُصْحَفَ فَانْظُرْ إِلَی أَوَّلِ مَا تَرَی فَخُذْ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»؛ وسائلالشیعة، ج 6، ص 233.؛ «الیسع قمی میگوید: به
امام صادقعلیه السلام عرض کردم: کاری میخواهم انجام دهم و در آن کار از خدا نیز استخاره میکنم؛ اما به نظر ثابتی موفق نمیشوم. آن حضرت فرمود: قرآن را بگشا و به نخستین آیه که میبینی نگاه کن و آن را بگیر که اگر خدا بخواهد [خیر تو در آن است]».
اما درباره چگونگی فهم خیر از آیات قرآن، دعاهای مختلفی وارد شده که یکی از آنها به پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله منسوب است. آن حضرت میفرماید: هنگامی که خواستی به کتاب خدا تفأل بزنی و از تحیّر بیرون بیایی، سه بار سوره اخلاص (توحید) را بخوان و سه صلوات بر پیامبر اکرم و آل او بفرست و سپس این دعا را بخوان: «اللَّهُمَّ إِنِّی تَفَألْتُ بِکِتَابِکَ وَ تَوَکَّلْتُ عَلَیْکَ
فَأَرِنِی مِنْ کِتَابِکَ مَا هُوَ الْمَکْتُومُ مِنْ سِرِّکَ الْمَکْنُونِ فِیغَیْبِکَ». سپس قرآن را باز کن و بدون اینکه خطوط و صفحات را بشماری، از خط اول عاقبت کار را بخوان.مستدرکالوسائل، ج 4، ص 304.
روش استخاره
اما درباره استخاره و روش آن، رعایت پنج نکته ضرورری است:
1. استخاره هیچ گاه جای اندیشه و مشورت را نمیگیرد؛ بلکه استخاره پس از اندیشه و مشورت است؛ یعنی، هر کاری را که میخواهیم انجام بدهیم، ابتدا باید درباره آن بیندیشیم و سود و زیان آن را بسنجیم. در مرحله دوم با کسانی که در آن موضوع صاحبنظرند مشورت کنیم و آن گاه یکی از دعاهای استخاره را تلاوت کنیم و اگر تحیّر ما برطرف نشد، با قرآن استخاره کنیم.
2. به رغم اینکه امروزه، استخاره با قرآن رواج بیشتری دارد؛ اما بهترین راه و روش استخاره، قرائت دعاهای استخاره است. در استخاره با قرآن نیز باید دقت کرد که هرکس حق ندارد فهم خود را بر قرآن تحمیل کند و بر اساس برداشت خود از قرآن و آیات آن عمل نماید. بهتر است در استخاره با قرآن، از علمای آشنا با قرآن، کمک گرفت تا خدای ناکرده دچار اشتباه کاری در فهم قرآن و تحمیل
آنها به قرآن نشد؛ زیرا الهامگیری از آیات قرآن، کار آسانی نیست و نیاز به کسانی است که آگاهی و آشنایی تخصصی نسبت به قرآن دارند. پس نمیتوان به خوب و بدی که در بالای بعضی از قرآنها نوشته شده اعتماد کرد.
3. خواندن دعای استخاره برای هر کاری توصیه شده است؛ زیرا خیر ما به دست خداوند متعال است و ما در هر کاری، باید خیر خود را از او بخواهیم. در این صورت استخاره با قرآن، نباید به صورت عادت و روش دائمی درآید و جایگزین اندیشه و مشورت و تحقیق شود.
4. همان گونه که در انجام دادن واجبات و ترک محرمات، استخاره نباید کرد؛ در کارهایی که عقل آنها را تأیید میکند و همه شواهد و قرائن به خوبی آن گواهی میدهند نیز نباید استخاره کرد. به عبارت دیگر استخاره، نظیر قرعهای است که به دنبال بررسیهای همه جانبه و عدم کشف راه صحیح، انجام میشود و هیچ گاه نقش اصلی را در تعیین وظایف و درستی یا خطای راهها ایفا نمیکند.
5. استخاره به معنای طلب خیر از خداوند متعال است؛ اما تفأل به معنای فهم عاقبت کارها است. به این دلیل در روایتی از تفأل زدن به قرآن نهی شده است: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِعلیه السلام قَالَ: لاَ تَتَفَألْ بِالْقُرْآنِ»؛ وسائلالشیعة، ج 6، ص 233 ؛ کافی، ج 2، ص 629، ح 7.؛ «امام صادقعلیه السلام میفرماید: به قرآن تفأل نزنید».
بر این اساس فهم عاقبت امور و استنباط آن، تنها بر اهلش میسر است و هر کسی نمیتواند از قرآن به چنین استنباطی برسد؛ زیرا اگرچه استنباط عاقبت از آیات قرآن، برای کسی که اهلش باشد امکان دارد، اما همه کس را بدان راه نیست. پس اکثریت مردم در همان حد استخاره با قرآن، باید توقف کنند و اهل معرفت میتوانند به عواقب امور نیز پی ببرند.
* وای بر من وای برمن،هر چه بر عمرم افزوده شد بر گناهانم اضافه گردید،وای بر من که هر چه عمرم طولانی گردید بر اعمال بدم افزود.چه بسیار توبه کردم وچقدر شکستم،آیا وقت آن نشده که از خداوند حیا کنم. (قسمتی از دعای مسجدزید)
عطـــــــــــــر استغفار
قبل از آنکه بوی گند گناه آبرویمان را بریزد به عطـــــــر استغفار خود را معطر کنیم. (امام علی علیه السلام)
کسى که کشته نشد، از قبیله ما نیست. شهید مهدى زین الدین. او رفت... تا در بهشت، با اولیاء دین و شهیدان راه خدا، همپایه وهمسایه گردد. رفت و با خود، یک دنیا خلوص و تواضع برد. هنوز زمزمه شهادت طلبى او در گوش بچههاى لشکر و گردانهاىرزمنده لشکر على بن ابى طالبعلیه السلام طنین افکن است. ساده و بى ادعا، صادق و بى توقع، چند سال بود که «جهاد» را برگزیدهبود. با همه سختیهایى که جنگ دارد، با همه مشکلاتى که براى یکفرمانده لشکر وجود دارد، با همه گذشتها و تلاشها و تجربه اندوزیها ودویدنها، که فرماندهى مىطلبد، با همه تعهدها، مسؤولیتها، دین باوریها،تقواها، دقت و مراقبتها، که براى یک فرمانده لازم است،... وظیفه خود رادر «جنگ» به حق تشخیص داده بود و هستى خود را در این راه نهاده بود. شهید زین الدین مسلح به «ایمان» بود. همواره در تمام صحبتها و سخنرانیها و راهنماییهایش، مىکوشید کهبرادران رزمنده را به این «سلاح» تجهیز کند. مىدانست که مجاهد دودل و ناباور، همچون سلاح بى فشنگ و گلولهبى خرج است. نه یارى ماندن در جبهه را دارد و نه روحیه جنگیدن بادشمن را. او همواره نداى «هل من ناصر» حسینعلیه السلام را به گوش بچهها زمزمهمىکرد، از مظلومیت جبهه «حق» مىگفت، از ضرورت ادامه جنگ تا پیروزى،از نیاز جبههها به نیروهاى رزمنده و با تجربه و امیدوار و مؤمن و ثابت، ازاستفاده بجا و بموقع از استعدادها و نیروهاى کیفى و بالا، از لزوم روحیهمعنوى و حالت دعا و توسل، براى یک سرباز اسلام، از ضربههایى که از بىتقواییها خوردهایم، از آفتهایى که از طریق غرور، در عملکرد رزمندگانرسوخ مىکند. بارهاو بارها گفته بود که: پیروزى با ماست، چه با «ماندن» چه با «رفتن». مکرر در مکرر اظهار کرده بود که: شهادت، «احدى الحسنیین» است. اینک خود به قله دستیافته و به این اوج رسیده است. مهدى زین الدین، فاتح قله شهادت است. سالک راه سیدالشهداو مهمان سفره شهادت است. وارد بر اباعبداللهالحسینعلیه السلام است. در محضر على بن ابى طالبعلیه السلام است. شهادت، براى برادر زین الدین، مزد خدمت و صداقت است. مگر نهاینکه: «مزد جهاد، شهادت است»؟! خوشا به حالش که مزد خویش راگرفت و به «حیات جاویدان» رسید. برادر مهدى، دلسوز و سوخته جان بود. نسبتبه جنگ و جبهه، سوزى داشت همیشگى. قهرمان رشیدى بود که دیدن آن همه شهادتها، روحیهاش را متزلزلنمىکرد. حتى شهادت عزیزترن یارانش، بهترین فرماندهان گردانهایش،صدیق ترین همرزمان و همسنگرانش، براى یک لحظه هم او را از«هدف» باز نمىداشت. علمدارى بود که خود، شاهد شهادت عملدارها بود. ولى... وقتى جنگ در راه خدا و بخاطر اداى تکلیف باشد، این فقدانها وقلم شدن دستها و بازوها، نه تنها یاس آور نیست که پاى اراده را استوارترمىکند. شهید مهدى زین الدین، فرمانده لشگرى بود با این خصوصیات:وارسته و پاک... از جان گذشته و به ایمان و یقین رسیده، خاکى و فروتن،بى ادعا و متواضع، صمیمى و مهربان. این را، وجدانهاى پاک و کسانى که چهره معصوم و نگاه مؤمن و قلبامیدوار او را دیده و شناخته بودند، تایید مىکنند. از ساحل بدریا(جواد محدثی)
«دعا»، شستشوى دل در چشمه یقین است. «نیایش»، عطرآگین ساختن جان، به بوى خوش «یاد» است. نماز، هم «دعا» ست، هم «ذکر خدا» ست. «شعبان» هم، ماه دعا و ذکر و یاد و توجه و عبادت و استغفار است. هر شبانه روز پنج نوبت، چراغ دل قامتبه نورى مىافرازد، تا فارغ ازحجابها، جلوههاى آشکار یار را در وسعت آفرینش به تماشا برخیزد و سفرمعنویت و عرفان را، فراهم آورد. «مناجات شعبانیه»، سهمى از این رهتوشه دارد که امامان بر خواندنآن استمرار داشتهاند. خوان رحمت الهى در ماه شعبان گستردهتر است، و «مناجات»، وسیلهحضور در کنار این مائده معنوى است. نمازگزاران و متهجدان و نیایشگران، در محرابى مىایستند که همهعارفان و سالکان و پیامبران و امامان، مقیم و معتکف آن بودهاند. اهل دعا، پیمانه از بحر بیکران رحمتخدا مىکشند و مستان سرخوش بادههاى سحر گاهى و شبهاى پر ستاره و روشن از تهجد و سجودند. آنکه به «نماز» مىایستد و به «دعا» مىنشیند، بر سفره رزق روحنشسته است و روزى رحمت و استجابت در محراب عبودیت او نازلمىشود. «مناجات شعبانیه»، درخواست «روشنایى دل» از خدایى است که هم«نور» است، هم فروغ آفرین. شعبانیه، گامى در زدودن «حجاب» از چهره «جان» است، تا جلوهربوبى، در این آینه بهتر انعکاس یابد و «نجوا» ى او در «ضمیرهاىروشن» به گوش دل رسد. در مناجات شعبانیه، با امامان معصوم همنوا مىشویم تا همه ایام عمررا در سایه نیایش «مبارک» گردانیم. شعبان و رمضان از همین رو «مبارک» است. آنان که در این ماهها، دست نیکى به سوى دیگران دراز مىکنند و گامیارى به سوى منزل محرومان بر مىدارند و زبان خیرخواهى به نفعمستمندان مىگشایند، در همین دنیا بار سفر آخرت خویش را مىبندند وبراى آن «روز نیاز»، ذخیره سازى مىکنند. به قول صائب تبریزى: اى رهروى که خیر به مردم رساندهاى آسوده رو، که بار تو بر دوش مردم است شبزنده دارىهاى عابدان، اشکهاى شب بیداران، استغفارهاىمتهجدان، «یا رب، یارب» سحر خیزان، نجواى خالصانه دعا خوانان، همهو همه جلوه هایى از «برکت» است که در ساعات و لحظات این ماه«مبارک» نهفته است. کاش چراغ «ذکر» و شمع «یاد» در شبستان همه دلها روشن شود وظلمت گناه و غفلت، از زاویه همه قلوب، زدوده گردد. کاش کاهش چشمگیر خطاها و تخلفات و شکایتها و نزاعها که در اینماهها جلوهگر است، تا ماههاى دیگر هم دامن بگستراند و همه ایام، در«طهارت» و «آرامش»، مانند شعبان و رمضان گردد. زیانکار، کسى است که رمضان بگذرد و او در «کوره روزه» نگذارد و پاکنشود.