سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شما را به دوری از هوس سفارش می کنم که هوس به کوری فرا می خواند و آن گمراهی آخرت و دنیاست [امام علی علیه السلام]

ماهنامه فرهنگی اجتماعی افــق بسیج


کسى که کشته نشد، از قبیله ما نیست. شهید مهدى زین الدین. او رفت... تا در بهشت، با اولیاء دین و شهیدان راه خدا، همپایه وهمسایه گردد. رفت و با خود، یک دنیا خلوص و تواضع برد. هنوز زمزمه شهادت طلبى او در گوش بچه‏هاى لشکر و گردانهاى‏رزمنده لشکر على بن ابى طالب‏علیه السلام طنین افکن است. ساده و بى ادعا، صادق و بى توقع، چند سال بود که «جهاد» را برگزیده‏بود. با همه سختیهایى که جنگ دارد، با همه مشکلاتى که براى یک‏فرمانده لشکر وجود دارد، با همه گذشتها و تلاشها و تجربه اندوزیها ودویدنها، که فرماندهى مى‏طلبد، با همه تعهدها، مسؤولیتها، دین باوریها،تقواها، دقت و مراقبتها، که براى یک فرمانده لازم است،... وظیفه خود رادر «جنگ‏» به حق تشخیص داده بود و هستى خود را در این راه نهاده بود. شهید زین الدین مسلح به «ایمان‏» بود. همواره در تمام صحبتها و سخنرانیها و راهنماییهایش، مى‏کوشید که‏برادران رزمنده را به این «سلاح‏» تجهیز کند. مى‏دانست که مجاهد دودل و ناباور، همچون سلاح بى فشنگ و گلوله‏بى خرج است. نه یارى ماندن در جبهه را دارد و نه روحیه جنگیدن بادشمن را. او همواره نداى «هل من ناصر» حسین‏علیه السلام را به گوش بچه‏ها زمزمه‏مى‏کرد، از مظلومیت جبهه «حق‏» مى‏گفت، از ضرورت ادامه جنگ تا پیروزى،از نیاز جبهه‏ها به نیروهاى رزمنده و با تجربه و امیدوار و مؤمن و ثابت، ازاستفاده بجا و بموقع از استعدادها و نیروهاى کیفى و بالا، از لزوم روحیه‏معنوى و حالت دعا و توسل، براى یک سرباز اسلام، از ضربه‏هایى که از بى‏تقواییها خورده‏ایم، از آفتهایى که از طریق غرور، در عملکرد رزمندگان‏رسوخ مى‏کند. بارهاو بارها گفته بود که: پیروزى با ماست، چه با «ماندن‏» چه با «رفتن‏». مکرر در مکرر اظهار کرده بود که: شهادت، «احدى الحسنیین‏» است. اینک خود به قله دست‏یافته و به این اوج رسیده است. مهدى زین الدین، فاتح قله شهادت است. سالک راه سیدالشهداو مهمان سفره شهادت است. وارد بر اباعبدالله‏الحسین‏علیه السلام است. در محضر على بن ابى طالب‏علیه السلام است. شهادت، براى برادر زین الدین، مزد خدمت و صداقت است. مگر نه‏اینکه: «مزد جهاد، شهادت است‏»؟! خوشا به حالش که مزد خویش راگرفت و به «حیات جاویدان‏» رسید. برادر مهدى، دلسوز و سوخته جان بود. نسبت‏به جنگ و جبهه، سوزى داشت همیشگى. قهرمان رشیدى بود که دیدن آن همه شهادتها، روحیه‏اش را متزلزل‏نمى‏کرد. حتى شهادت عزیزترن یارانش، بهترین فرماندهان گردانهایش،صدیق ترین همرزمان و همسنگرانش، براى یک لحظه هم او را از«هدف‏» باز نمى‏داشت. علمدارى بود که خود، شاهد شهادت عملدارها بود. ولى... وقتى جنگ در راه خدا و بخاطر اداى تکلیف باشد، این فقدانها وقلم شدن دستها و بازوها، نه تنها یاس آور نیست که پاى اراده را استوارترمى‏کند. شهید مهدى زین الدین، فرمانده لشگرى بود با این خصوصیات:وارسته و پاک... از جان گذشته و به ایمان و یقین رسیده، خاکى و فروتن،بى ادعا و متواضع، صمیمى و مهربان. این را، وجدانهاى پاک و کسانى که چهره معصوم و نگاه مؤمن و قلب‏امیدوار او را دیده و شناخته بودند، تایید مى‏کنند. از ساحل بدریا(جواد محدثی)



محسن ::: شنبه 86/6/10::: ساعت 3:36 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 4
کل بازدید :22589
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<